ریزعلی پیراهن از تن کند و تو تن را ز تن
آفرین بادت «علی لندی»! لر پاک وطن!
«لر» خدای مهر و عشق و غیرت و مردانگیست
در شجاعت نیست چندان فرق بین مرد و زن
«حاج قاسم» افتخارش بوسه بر دست تو بود
گر چه خود لر بود «قیصر» نیز لر بودهست و من؛
«لر» نیام اما دلی لر دارم از جنس خدا
دوست میدارم لران را مثل خاک این وطن
در همین ایذه شکست رومیان را زد رقم
«آریوبرزن» همان گرد دلیر صف شکن
لنگی تیمور و زخم شانه دانی از کجاست؟
از همین شیراوژنان قوم «رومشگان» من
گر عقابی بگذرد از آسمانش بیگمان
باج خواهد داد پر را؛ وای بر زاغ و زغن
از «علی مردان» و «بیبی مریم» ش کم گفتهاند
شاعران و قصه پردازان و اصحاب سخن
دایه دایه وقت جنگ آمد بیا یادی کنیم
زان همه گلگون قبا و زین همه خونین کفن
ای خوش آن مرگی که میسوزی و سر تا پای تو
یاد زهرا(ع) و علی(ع) یاد حسین(ع) است و حسن(ع)